خاک و ارزش‌های آن در مطالعه و حفاظت معماری خاکی (بخش اول)

م. اسلامی

موضوع خاک به عنوان عنصر معماری، مطالب و موارد بسیار زیادی را دربر گرفته و در مجموعه مقالات و کتب مختلف به تفصیل بدان پرداخته شده است. در اینجا اما قصد بر این است  تا ضمن مرور خلاصه‌ای از این موارد، سوالاتی در مورد ارتباط این موارد با موضوع حفاظت و مرمت، طرح گردیده تا زمینه‌ی یک دیالوگ در این فضا فراهم گردد.

معماری گلی مجموعه‌ای غنی از ارزش‌های ملموس و غیر ملموس است. مجموعه‌ای گسترده از ارزش‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است در بستر کیفیات مادی رس (خواص فیزیکی و شیمیایی)، زمینه‌ی ایجاد یک معماری پایدار (Sustainable Architecture) را در جوامع فراهم آورده است. بسیاری از این ارزش‌ها بخصوص در حیطه‌ی معماری گلی مدرن بازشناخته شده و در جهت بهبود و به‌کارگیری آنها قدم برداشته شده است. کیفیاتی مانند عایق صوتی، تبادل دمایی، تطابق با محیط زیست و تولید بسیار اندک دی‌اکسیدکربن در حین پروسه‌ی ساخت، ارزانی و در دسترس‌بودن مواد، قابلیت استحکام‌بخشی با طیف گسترده‌ای از مواد، تنوع رنگی و مواردی از این دست. اما کمتر به ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی آن پرداخته شده است. این‌ها مواردی است که در حیطه‌ی میراث فرهنگی اهمیت ویژه‌ای می‌یابند. در واقع شناخت این ارزش‌ها به گواه متخصصان این حیطه در انجام یک پروسه‌ی پایدار حفاظت امری اجتناب‌ناپذیر است.

سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که جایگاه مطالعات تکنیکی مواد سازنده در این میان چگونه تعریف می‌گردد؟ به بیان دیگر چه اطلاعات فرهنگی یا اجتماعی را می‌توان با استفاده از مطالعه‌ی خواص فیزیکی-شیمیایی مصالح در مورد سازندگان مجموعه، از بررسی مصالح خاکی به دست آورد؟ آیا هدف تنها این است که بتوان درصد اجزاء تشکیل‌دهنده‌ی مصالح یا به عنوان نمونه نوع رس آن را تعیین نمود یا می‌توان به نتایجی فراتر رسید؟ و اگر جواب مثبت است چه پروسه‌ای را می‌توان برای آن متصور بود؟ در منابع مخلتف از بروشور و کاتالوگ گرفته تا مقالات و کتاب‌های تخصصی، روش‌ها و اِلمان‌های متفاوتی برای آنالیز و مطالعه‌ی مصالح خاکی ذکر شده است اما کمتر به ارتباط این روش‌ها با نحوه‌ی حفاظت اشاره شده است. البته باید یادآور شد آثاری که همچنان بعد قرن‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند به‌دلیل وجود حیات مداوم و نگهداری دائم که از ویژگی‌های ذاتی این نوع معماری است (بعنوان نمونه اندودکاری‌های منظم)، نحوه‌ی مداخلات حفاظتی آنها چارچوب مشخص‌تری دارد. سوال اینجاست که در پروسه‌ی حفاظت و مرمت سازه‌های گلی جدا‌مانده از پروسه‌ی مداوم حیات یا به عبارتی بقایای باستان‌شناسی، توجه به چه ضوابطی ضروری است؟ تا چه میزان مجاز به دخل و تصرف در ماهیت ذاتی مواد تشکیل‌دهنده‌ی بنا هستیم. به خصوص در حیطه‌ی استفاده از استحکام‌بخش‌ها، که موضوع جذابی محسوب می‌گردد، این اندازه کجاست؟ یا چه کیفیتی را از نظر ویژگی‌های فیزیکی یا ظاهری برای مواد مرمتی باید در نظر گرفت؟ آزمایش‌های متفاوتی برای ارزیابی مصالح مرمتی طراحی شده تا مصالحی با کیفیت ارائه شود. اگه هدف تنها ساخت مصالحِ با کیفیت است پس چه نیازی به مطالعه‌ی مواد اصلی است؟ اینها نمونه سوالاتی هستند که نه‌تنها تا کنون جواب چندان مشخصی برایشان وجود نداشته، بلکه حتی چندان صحبتی نیز در این باره نشده است. گرچه ضوابطی در مورد آثار سنگی به‌وفور به‌وسیله‌ی محققین مختلف ذکر شده است اما جای خالی آن در زمینه‌ی معماری خاکی به شدت احساس میگردد. شاید بتوان دلیل را در اهمیت بیشتر سنگ در تاریخ معماری غرب و در نتیجه تمرکز بیشتر پژوهش‌ها در این مورد، جستجو کرد (البته اینکه چرا ما با وجود چنین معماری گلی غنی تقریبا بیکار نشسته‌ایم امر دیگریست). یا شاید بتوان این طور تفسیر کرد که معماری گلی در واقع بخش مهمی از معماری بومی (Vernacular Architecture) است. در نتیجه ارزش‌گذاری و شناخت آن نیز در بستر ویژگی‌های بومی معنا می‌گردد. امری که به‌دلیل عدم مطالعه‌ی سیستماتیک و پیگیر، چندان مورد توجه پژوهش‌گران داخلی قرار نگرفته است. اصولا مطالعه و شناخت خشت و مصالح خاکی علیرغم دیگر مواد فرهنگی چندان در حیطه‌ی پژوهش‌های علمی باستان‌شناسی (ارکئومتری) مورد توجه قرار نگرفته است. دلیل این امر شاید عدم وجود دیدگاهی روشن از نوع اطلاعات احتمالی و همچنین عدم وجود مسیر روشمند در استخراج اطلاعات است. اما به هرحال این نوع معماری به دلیل گستردگی و قدمت آن، حاوی اطلاعات ارزشمندی از پدیدآورندگان آن است. روش‌های متفاوتی نیز در این راه وجود دارد که در نوشته‌های بعدی بدان‌ها پرداخته خواهد شد. اما در اینجا مایلم این نوشته را با این سوال به‌پایان ببرم که اصولا چه نقشی را می‌توان برای مطالعه‌ی تکنیکی مواد معماری خاکی در زمینه‌ی استخراج مولفه‌های فرهنگی جوامع قائل شد. امید است با همراهی دوستان عزیز بتوان این موضوع را به مسیر مناسبی هدایت نمود.

2 دیدگاه در “خاک و ارزش‌های آن در مطالعه و حفاظت معماری خاکی (بخش اول)

  1. با سلام؛
    سرور گرامی آنچه از طریق پرسش شما حاصل آمد، بررسی دیدگاه های فرهنگی بر اساس شناسایی ساختار مواد در سازه های گلین بود؛اما آنچه معمول است فرهنگ مادی و ماده فرهنگی با توجه به عوامل محیطی در حوزه جغرافیایی یک تمدن برای بررسی فرهنگ(شفاهی و نمادین)، قابل استناد و بررسی است. و صرفا شناسایی مواد در سازه های گلین برای بررسی تنوع تکنیکی آن هم با توجه به عوامل و بسترهای جغرافیایی زمانی- مکانی خاص است. به نظر می رسد برخی زوایای فرهنگ در رابطه انسان با محیطهای سازه های گلی قابل تعریف باشد نه مواد به کار رفته!سپاس از نوشته شما و امید که از رهنمودهای شما بهره های بسیار حاصل آید.

  2. جناب محمدی سفیدخانی عزیز،
    ممنون از این که نظر خودتون رو مکتوب فرمودید. اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردید که در واقع قصدم از این نوشته رسیدن به همین موضوع بود. در اینکه برخی زوایای فرهنگی جوامع قدیم می تواند در رابطه با فضاهای معماری به طور عام (ترجیح می دهم از کلمه محیط استفاده نکنم) قابل تعریف باشد بحثی نیست اما الزاما تنها راه نیست. اگر چه سابقه بررسی روابط فضاها در معماری به عنوان یک عنصر فرهنگی و تفسیر باستان شناسانه آن چندان طولانی نیست اما به هر حال تا حدود زیادی شناخته شده است. (امروزه در دسته بندیها این موضوع در حیطه
    “archaeology of Buildings قرار میگیرد) آنچه تا کنون کمتر به آن پرداخته شده است اهمیت متریال مصالح به خصوص خاک در استخراج اطلاعات فرهنگی اجتماعی است. از قضا با شناخت فنی و دقیق مواد بکار رفته است که می توان به میزان دخالت آگاهانه یا غیرناآگاهانه در پروسه ساخت رسید. این موضوع نه فقط تکنیک ساخت که میزان شناخت مردمان گذشته از محیط پیرامون آنها را نیز بازگو می کند. یا به عنوان نمونه مجموعه ای از اثار معماری خاکی در یک جامعه نوسنگی هزاره ششم را در نظر بگیرید. با مطالعه ژئو ارکئولوژیکی و میکرو مورفولوگی مواد مصالح می توان به نحوه مدیریت ساز و ساز در این دوره پی برد. آیا نحوه ساخت بناها بطور گروهی و هماهنگ برنامه ریزی شده است؟ یا صرفا حاصل کار گروه های کوچک متنوع سازندگان؟ آیا کیفیت بهینه سازی مصالح از الگوی خاصی پیروی می کند؟ آیا ارتباطی بین کاربری فضاهای مختلف معماری با تکنیک ساخت آن هست یا خیر؟ مثلا چه میزان کاه در مصالح به کار رفته است؟ پاسخ به مواردی از این دست اگرچه از از طریق روش های علوم طبیعی به دست می ایند اما همواره حاوی اطلاعات ارزشمند فرهنگی نیز هستند . مثلا وجود شواهد ساز و ساز گروهی و هدفمند، می تواند نشانه وجود تقسیم کار و تخصی تر شدن مشاغل باشد. یا به عنوان نمونه استفاده بیش از اندازه از کاه در مصالح خاکی یک شهر پیش از تاریخ می تواند دلیلی بر توسعه کشاورزی در نزد این جوامع باشد. اجازه دهید مثال ملموس تری بزنم. تا مدتها تصور می شد که دلیل استفاده از خشت و خاک در آغاز یکجا نشینی، فراوانی و در دسترس بودن این ماده در اقلیم خشک منطقه هلال حاصلخیز است. در واقع طبق نگاه سنتی آنچه انسان را وادار به استفاده از خاک در معماری کرده بود نه خلاقیت که جبر بوده است. به همین دلیل به جز معدودی از منابع هیچگاه این مواد به عنوان مواد فرهنگی در نظر گرفته نشده اند. محال آنکه مطالعات ژئومورفولوگی جدید در مورد خشت و خاک در آناتولی و سوریه نشان می دهند که استفاده از خشت و خاک فقط به خاطر فراوانی خاک و عدم دسترسی به دیگر مواد نبوده بلکه حاصل استفاده آگاهانه از خواص آن است . در نتیجه خلاقیت و آگاهی عاملی برای شناخت فرهنگی جوامع قدیم می شود. شناخت این موارد اگرچه از روش های دیگری نیز مقدور است اما آنچه در بالا ذکر گردید صرفا اشاره مختصری بود برای تاکید بر تفسیر و استخراج اطلاعات فرهنگی از جوامع گذشته از بطن متریال به کار رفته در مصالح. در واقع قصد بر این بود تا از طریق پرسش مطرح شده این موضوع را که اهمیت مطالعه فنی مصالح چیزی بیش از دانستن تکنیک است، به بحث گذاشته شود. هرچند که همین تکنیک نیز خود بخشی از فرهنگ معماری جوامع گذشته است.

پاسخ دادن به رامین محمدی سفیدخانی لغو پاسخ

نوشته های مرتبط

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا