ر. وحیدزاده
از نخستین جایگاههایی که برای نگهداری آثار تاریخی در دنیای قدیم پیشبینی شده بود تا نمونههای کهن مجموعه اشیاء تاریخی همچون چینیخانهی اردبیل تا نمایشگاهها و موزههای کلاسیک همچون لوور یا گالری آکادمی تا اکوموزهها راه بسیاری طی شده است. امروزه مصادیق اشیاء نگهداشتنی بسیار متنوع و گسترده اند، طوری که به سختی میتوان موجودی را در جهان آفرینش اعم از اشیاء، اصوات یا حتی تصورات ذهنی افراد یافت که بالقوه نتواند آن را به عنوان اثری درخور حفاظت شناخت. شیوههای نگهداری و عرضهی آثار نیز به همین نسبت تنوع یافته اند. توجه به اصل تنوع فرهنگی بهعنوان شعار اساسی مؤسسات فعال در این عرصه از جمله ایکروم نشانگر امکان برخورد با اثری واحد از منظرها و دیدگاههای گوناگون است. دیگر بهسختی میتوان پذیرفت که تنها یک راه معتبر برای مرمت، حتی مرمت اثری واحد، ممکن باشد. جریانهای اندیشهی مدرن و پَسامدرن نیز به این حوزه راه یافته اند. دیگر حفاظت از آثار تنها دغدغهی نظریهپردازان رمانتیک یا ارباب اندیشههای هستی و زمان نیست، حتی هنرمندِ اجراگرایی همچون جوزف بویز نیز به بحث در مورد چیستی مرمت میپردازد. اقوام مختلف سعی میکنند شیوههای بومی خود برای حفظ میراثشان را به دیگران معرفی کنند و تجارب خود را به ثبت برسانند. دیگر منشورهای دیرآشنا چتر مطمئنی برای حفاظت جامع آثار محسوب نمیشوند.
متنهای حقوقی و موافقتنامهی جهانی که یکی پس از دیگر به مجموعه تجارب بشر در مدیریت میراث فرهنگی ملموس و ناملموس افزوده میشوند به همان اندازه که راههای جدیدی را برای صیانت از آثار متنوع فراهم میکنند، میتوانند ابهام برانگیز باشند. در این میان اما هنوز بحثهای کهنهی قرن نوزدهم نیز به پایان نرسیده است. این امر به ویژه در برخی از سرزمینها که هنوز مفهوم میراث فرهنگی را امری لوکس و مخصوص از ما بهتران میدانند، شدت بیشتری دارد. بحث در مورد واژهشناسی هنوز به پایان نرسیده و به نظر هم نمیرسد که هرگز به پایان برسد. بحثهایی که گاه بسیار عمیق و علمی هستند و گاه بیشتر به لجبازی نوجوانان شباهت مییابند … و در این میانه آنچه فقدانش گاه به شدت احساس میشود فقدان مجموعه مطالعات پایه است که دست کم متضمن یک چارچوب نظری منسجم ولو بسیار کلاسیک و ولو بسیار ایتالیایی(!!) باشد. اتفاقاتی که عملا هر روز در پیرامون ما اتفاق می افتند بعضا گرتهبرداری بسیار سطحی و فاقد بنیاد نظری از تجارب اتفاق افتاده در چند دهه پیش میباشند که اگرچه در نوع خود بس ارزشمند و مفیدند، هرگز بی نیاز از نقد نبوده و نیستند.
این صفحه میتواند کشکولی برای در بر گرفتن بحثهای گوناگون در خصوص موضوعات فوق باشد. کاربرد فعلِ مجهول (باشد) در جملهی قبل عامدانه است زیرا نگارندهی این متن و گردانندگان این مجموعه به هیچروی اعتقاد یا ادعایی ندارند که توان و حتی ارادهی لازم برای انجام این مهم را داشته باشند، مگر آنکه تنها همراه و حریف(!) کسانی باشند که برای طرح چنین مباحثی به میدان در آیند. این تجربه بسیار تازه است و تصوری از انجام و انتهای آن نداریم. بارها برای کارهایی از این دست برخاسته و دوباره خسته نشسته ایم. به همین دلیل ساختار خاصی برای این مباحث در نظر گرفته نشده و از همکاری عموم عزیزانی که به نوعی خود را در این دغدغه ها شریک یا مقصر(!!) بدانند جهت راهنمایی در طرح بحث های آینده چه از نظر قالب و چه از نظر محتوایی استقبال می شود. امیدوارم که به مرور بتوانیم گزارش دقیقتری از نحوه فعالیت در این بخش برای شما داشته باشیم و این مقال که حاصل تلاش عزیزان بسیاری است به عاقبت بخیری ختم شود.
آیا منظوراز ایتالیایی (!!)در این متن همان … خودمان است.
فکر نکنم منظور آقای وحیدزاده از ایتالیایی (!!) در این متن اونی باشه که شما نوشتین، شاید اشاره ای باشه به سابقه و تاثیر تفکر ایتالیایی بر مرمت ما، شاید
بسیار سپاس از سوشیانت که بستری برای فراهم سازی گفتگوی تخصصی بین مرمتگران فراهم کرده است.
جناب وحید زاده و دوستان سوشیانت دست روی نقطه حساس و پر مناقشه دانش مرمت گذاشته اند. گفتگو در این مقال بسیار سخت است و دست من کوتاه زیرا این مبحث جایی است که شاعر می گوید:
آنجا که عقاب پر بریزد از پشه لاغری چه خیزد؟
بزرگان دانش مرمت امروزه ایران، که استادان ما یا استادان استادان نسل ما بودند این را آغازیدند ولی پایانی در کار نبود. کدام همایش و نشست و گردهمایی مرمتگران خالی از ضروزت پرداختن به مبانی نظری مرمت بوده و خواهد بود و در آن از جای خالی منشور ملی مرمت مقالی نرفته است؟ حال شاید نوبت محمدها، حامدها، وحیدها، محسنها، مسلمها، رضاها، مهدیها و …ها و هاهای دیگر است که در وادی پای بگذارند و قلمفرسایی نمایند. به راستی اگر اینان هم این کار را نکنند چه خواهد شد؟
امروزه شاید باید گفت راههای رسیدن به مبانی درست زیاد است و به ازای هر مرمتگر راهی برای رسیدن به مبانی درست وجود دارد. این قضیه ای است که می توان آن را به بحث گذاشت. با مفهوم اصول اخلاقی سازوار (Adaptive ethics) که توسط میناس Salvador Munoz-Vinas)) مطرح شده آشنا شدهایم. این قضیه را گستردهتر و پیچیده تر می کند. او وقتی این مفهوم را باز می کند و این نتیجه را حاصل می کند که خواست و نظر نه تنها مرمتگر بلکه مالک اثر و تامین کننده منابع مالی مرمت نیز در چگونگی مرمت آن صاحب نقش هستند. آیا این قضیه موضوع را پیچیده و قابل بحث تر نمی کند؟
جناب وحید زاده! این وادی اگر میان داری داشته باشد حتما میدان دار هم خواهد شد. کاش بزرگان میان دار می شدند! هر کس قلمی و قدمی در وادی مرمت بر می دارد در این میانه هست اما کمتر به میان میدان میآیند ورود شما و سوشیانت را به میدان خوش می دارم و خوش آمد می گویم. خوش آمد، برای این نیست که میدان از آن من است. برای این است که من چندین سال است این میدان را می بینم. خالی.
جناب بزرگمهر، از شما بخاطر مِهر بزرگتان به این سایت سپاسگزاریم. لازم بود به نوبه خود قدردانی نموده، و منتظر پاسخ جناب وحیدزاده در مورد نوشته ی شما بمانیم. پیروز باشید
با سلام مجدد خدمت همه دوستان. جناب بزرگمهر در برابر این همه لطف شما چیزی برای گفتن ندارم جز این که هدف ما همین است که دوستان بزرگواری مثل شما به میانه و میدان بیایند و زمینه ای برای گفتگوی مشترک فراهم شود، یقین دارم و داریم که در آن صورت بزرگان پیشکسوت و راهبران دیروز و امروز ما نیز تنهایمان نخواهند گذاشت.
اما در مورد پرسش دوست دیگرم در خصوص کاربرد واژه ایتالیایی در متن فوق با علامت تعجب مشدد، منظور در لحظه نوشتن هیچ فرد خاصی نبود بلکه چنانکه در خود متن هم آمده یک جریان و یک تفکر است که به حق جایگاه مهمی در مرمت ایران و جهان دارد و با این همه مصون از نقد و بررسی نیست. هدف ما در این مقال شناخت بهتر همین جریانهای فکری و یافتن راههای بیشتر و بهتر برای اندیشیدن به مرمت و محیط پیرامونی آن است.
اما در مورد ایتالی!
تا کنون در این صفحه چهار بار از ایتالیا ذکر شده است. خوب است این مبحث به بحث گذاشته شود.
در منابع چیز چندانی از مرمت ایتالیایی یا به شیوه ایتالیایی به خاطر ندارم. اما با توجه به اینکه من از کوچندگان وادی “عظیم” مرمت آثار به وادی “خطیر” مرمت بنا هستم؛ برداشت خود را با ذهنیات ناشی از مشاهده ظاهر مداخلات حفاظتی (نه مرمت به معنی اخص آن یعنی Restoration) در بناهای تاریخی کشورهای اروپایی ذکر می کنم. به نظر می آید که میتوان نوعی تفاوت بین مداخلات حفاظتی در کشورهای فرانسه، ایتالیا و انگلستان دید. شاید هم بتوان از مرمت به سبک فرانسوی یا ایتالیایی یا انگلیسی حرف زد.
این تفاوتها ناشی از میزان پایبندی به اصل کمترین مداخله- بهترین مداخله یا میزان دخل و تصرف و خلاقیت مرمتگر یا استفاده از مصالح نوین در ظاهر و بخشهای الحاقی و … دید.
از شمول این قضیه در مرمت آثار بی اطلاع هستم.
پیشنهاد می شود این امر به عنوان یکی از مباحث فرعی مبانی نظری مطرح و باب گفتگو در آن یا با آن باز شود و باز بماند.
آقای وحیدزاده، یادم هست که سال ۸۳ یا ۸۴ منشوری ملی در مورد مرمت درحال تدوین بود، یعنی پیش نویسی تهیه شده بود. میشه از شما که در وادی مبانی مطالعاتی داشتین، بپرسم آیا از نتیجه ی اون پیش نویس و اجرایی شدنش خبری دارین؟ مرسی
چه سوالها و بحثهای درست و خوبی مطرح کردید. به دیده منت اولین مباحث رو به همین دو مطلب اخیر که جناب صیادشهری و بزرگمهر مطرح فرمودند، اختصاص می دهیم. باز هم سپاس
سوشیانت منو یاد کافه هنر ها میندازه. کافه هایی که دود سیگار و عطر قهوه و چای و صدای گردهم آیی چند فکر یا ایده آدم رو دلخوش میکنه به این موضوع که زایشی در راهه. زایش فکری. اون نیازی که در طول تاریخ انسان رو وادر کرده تا ذات خلاق خودش رو در یک مسیر خاص فعال کنه.
سوشیانت منو یاد کافه میرو سوییس که جریان فکری سوررئالیست …
کافه های تاثیر گذار فرانسه در سینمای موج نو پاریس که آندره بازن …
یا کافه های قدیمی خودمون مثل کافه نادری که صادق هدایت، گلشیری، چوبک، اخوان، فروغ و …
خیلی از خط و مشی های انسانی که پایه نظری دارند در اثر همین هم افزایی های دوستانه و گپ و گفت های خالصانه شکل گرفته.
و من اینجا رو ـ کافه سوشیانت رو ـ به همین خاطر دوست دارم.
“تنها جایی که میشد حرفایی نظری زد همین جا بود. چه خوبه که این وبلاگ یک دفترچه یادداشت داشته برای ذکر خاطرات و یادگاری نویسی. تا حرفایی از این دست رو بشه توش نوشت.”
یه پاراگراف هم در مورد همین صفحه ی مبانی نظری.
بحث مبانی نظری خاص مرمت نیست و معمولا هر جا، هر کاری با فکر انجام بشه و نظرات هم مثل تجربیات جایگاهی در انجام امور داشته باشن، به مرور مبانی نظر و اندیشه شکل میگیره.
چرایی و چیستی بر اساس تعریف بسیاری از فلاسفه مثل ارسطو و جان لوئیس دقیقا تعریف فلسفه است.
و حال آنکه مبانی نظری به جز فلسفه، هنجارها یا باید ها و نباید های به تعادل رساننده ی یک عمل رو هم در بر میگیره. وظایف و توانایی مبانی نظری به همین خلاصه نمیشه و نگاه به گذشته ی سازنده ی فکر و پیش بینی وضعیت آینده یک نوع خاص اندیشه رو هم شاید بتونیم به این موارد اضافه کنیم.
پیشنهاد میکنم صفحه مبانی نظری رو به چند گرایش تقسیم کنید تا خلط مباحث اتفاق نیفته. بخش های پیشنهادی شامل:
یک بخش مربوط به تعاریف و اصطلاحات
یک بخش مربوط به تاریخ مبانی نظری و نظریه پردازان حوزه مرمت و حفاظت
یک بخش مربوط به لایحه ها، استاندارد ها، دستورالعمل ها، منشور ها و …
یک بخش مربوط به آراء و نظرات شخصی.
و در هر بخش مسائلی مطرح بشه و توسط افراد مختلف این مسائل مورد نقد و تحلیل قرار بگیره.
به امید شکل گیری نسلی جدید در حوزه حفاظت آثار تاریخی که نسل های قبلی رو به تحسین وا داره و پایه گذار خوبی برای این بنای عظیم در سالهای آتی باشه.
و تشکر ویژه از مسئولین محترم این کاشانه.
sohbat az manshoore melli shod, khateram hast dar sale 79 bood ke modirane vaghte miras farhangi neveshtane manshoore melli ra be yeki az karshenasane arshade miras sepordand. dar haman zaman va hamchenan in soal matrah bood va hast ke aya tanzim va negareshe manshoore melli karist ke tavasote yek karshenas va ba ray va nazare shakhsi ghabele ejrast? ya niazmande hamfekriha va rayo nazare bozorgan e in vadi nist?
جناب/ سرکارخانم امیری.
ضمن تشکر از بیان دیدگاه، سپاسگزار خواهیم بود اکر نظرات خود را به فارسی بنویسید.
شاد باشید
ba arze mazerat, dastresi be font farsi dar kharej az keshvar maghdoor nist. omidvaram tahamol befarmayid
با سلام، جناب/سرکار خانوم امیری،
جهت راهنمایی خواستم عرض کنم که می توانید فونت فارسی را از گوگل فارسی اینپوت(google farsi input )دانلود کنید. این گجت گوگل به شما این امکان رو میده تا پینگیلیش تآیپ کنید اما آنچه نوشته میشه به حروف فارسی است. باید اضافه کنم که این گجت اف لاین کار میکنه و نیازی به اینترنت برای استفاده از آن نیست. در واقع یک گزینه در کنار زبان کیبورد براتون ایجاد میکنه. موفق باشید.
جناب آقای وحیدزاده و دست اندرکاران سوشیانت سالها پيش زمانيكه در دوره كارشناسي رشته مرمت آثار تاريخي تحصيل ميكردم , به سوالات زيادي در زمينه حفاظت و مرمت , چگونگي و چرايي آن برخورد ميكردم كه جواب مناسبي براي آنها نمي يافتم . پاسخهاي ديگران نيز در اين زمينه قانع كننده نبود . شايد به اين دليل كه خود آنها نيز همين مشكل راداشتند . در اين رابطه اغلب دانشجويان دچار سردر گمي بوده و بعضي نيز به تغيير رشته تحصيلي روي مي آوردند وعده زيادي نيز فقط در فكر گرفتن يك مدرك تحصيلي براي ارتقا شغلي بودند . لیکن بودند و هستند كسانيكه اين رشته و حرفه را از روي علاقه انتخاب نموده و يا بعد به آن علاقه مند شدند و نيز هستند آنهايي كه همچنان به اين حرفه و يا حرفه هاي مربوط به آن مشغول هستند و تلاش در گسترش و توسعه اين رشته به مثابه يك وظيفه همگاني براي حفظ و نگهداري از ميراث فرهنگي و آثار پر ارج اين مرزو بوم داشته و آنرا تلاشي در جهت توسعه و پيشرفت ملي مي دانند . اميد آنكه همچنان خستگي ناپذير و پرتوان باشند . امروز هنوز هم همچنان با دوستانی روبرو می شوم که سردرگم و ناامید هستند و سوالات نیز همچنان در جاي خود باقی مانده اند:
منظور از حفظ و مرمت آثار چيست ؟ چه چيزي را ، چرا و چگونه بايد حفظ و مرمت نمود ؟ اما پاسخ ها !!!!!!!!!!
همه اینها به کنار ، حالا من ۲ سوال دیگر هم دارم :
1- با چه چیزی باید مرمت کرد؟ “مواد طبیعی بوم آورد یا مواد سنتزی ؟”
2- کی مرمتگر است؟؟؟؟؟
منهم منتظر پاسخها و نظرات هستم .
راستش من هم بیشتر منتظر پاسخها هستم. باور دارم که طرح پرسشهای جدید از ورای پاسخهای قدیمی و ارائه پاسخهای جدید به پرسشهای کهن دو جنبه مکمل در بحثهای نظری هستند و لذا می دانم که در این دو پرسش بنیادین در انتظار پاسخهای همواره شنیده شده ای که به سردرگمی می انجامند نیستید. از حضور و همراهی شما سپاسگزارم.