بررسی ضرورتها و تردیدها در تدوین مبانی نظری برای مرمت آثار کاشیکاری ایرانی (مسائل مربوط به مطالعات کالبدی)
دو فصلنامهی تخصصی دانش مرمت و میراث فرهنگی، دورهی جدید، سال سوم، ویژهنامهی دوم (حفاظت از آرایههای معماری)، بهار 1394
سوابق اجرایی ترمیم کاشیکاری گاه چنان با تصور آشنای مرمتگران از حفاظت تفاوت داشته که ایشان را به جستجوی اصولی ویژه برای نگهداری این آثار واداشته است. تلاشهای مرمتگران برای توجیه نظری رویکرد اجرایی موجود، عمدتاً حول محور توجه به ساختار مادی و فنشناسی ویژه کاشی سامان یافته است. مقاله حاضر به بررسی منطقی این استدلال و ارزیابی توانایی آن در تأمین یک چارچوب نظری مناسب پرداخته، از مصادیق تصویری تجارب مرمت برای ملموس نمودن مباحث مفهومی نیز بهره برده است. بررسی پرسش بنیادین رابطه ساختارشناسی و مبانی نظری حفاظت نشانگر آن است که چارچوب نگهداری اثر تاریخی با توجه به هنجارهای فرهنگی فراتر از دادههای حاصل از شناخت کالبدی معین میشود. با این حال، شناخت ساختاری (فنی) نیز امری خنثی نیست و غالباً از هنجارهای مشابهی پیروی میکند. به این ترتیب شناخت ساختاری اگرچه نمیتواند در شکلگیری پیشفرضهای ارزشی اولیه حفاظت مؤثر باشد اما میتواند در صدور احکام ارزشی که بهصورت موردی تألیف میشوند، بسیار مهم باشد زیرا نشان میدهد که ماده متشکله اثر نسبت به معیارهای ارزشی از پیش موجود (کنوانسیونی یا بومی) در چه موقعیتی است و هر نوع مداخلهای کالبدی چه تأثیری بر این موقعیت خواهد گذاشت. از آنجا که شیوه برخورد با کاشیکاری از یک نظام هنجاری پیچیده برخوردار بوده، تدوین مبانی نظری مناسب برای آن نیز علاوه بر شناخت ساختاری و توجه به آییننامهها نیازمند یک رویکرد ارزشمحور است که ابعاد بسیار متنوع مربوط به کیفیات معماری و شهرسازی، فناوریهای بومی، باورها و غیره را در مناطق مختلف کشور در بر بگیرد.
زیرشاخه: اصول حفاظت و مرمت در اجرا، کاشی، مبانی نظری مرمت
دریافت مقاله: دوفصلنامهی دانش مرمت و میراث فرهنگی
بهاشتراکگذارنده: