محمد لطیفی; نغمه علیزادگوهری

جستاری بر پدیدارشناسی هویّت معماری معاصر ایران


مجموعه مقالات همایش علمی-پژوهشی هنر ایرانی هویت ملّی، به کوشش مهدی رازانی، صص 44-22، اصفهان: دانشگاه هنر اصفهان1392
چکیده:

«یورش فرنگی‌مآبی در کشور ما به صورت نگران کننده‌ای درآمده است، هیچ حدّ و مرزی نمی‌شناسد و با هیچ مقاومتی روبه‌رو نمی‌شود. آنچه بیشتر مایه‌ی نگرانی است، آن است که ما از تمدّن فرنگی قسمت‌های خوب را نادیده گرفته و به تقلید از ظواهر و زرق و برق قناعت کرده‌ایم؛ زیرا توجّه به این جنبه آسان‌تر بوده است. به کار انداختن “حس” خیلی آسان‌تر است تا به کار انداختن “ادراک”. حس با ظواهر سروکار دارد. آن‌ها را با هیچ زحمتی می‌پسندد و می‌گیرد، اما ادراک که به معنی و عمق امور متوجّه است، باید راه دراز و دشواری در پیش گیرد» (اسلامی ندوشن، ۱۳۴۴، ص۱). لاینقطع کوشیده‎ایم که سنّت و مدرنیته را به هم گره بزنیم و میان آن‌ها پیوندی مبتنی بر شناخت برقرار کنیم. امّا این مقصود هیچ‌گاه از حدّ آرزویی شریف فراتر نرفته است و روشنفکران ما به دلیل فقدان شناخت کافی از ارزش‌های مدرن، همّ‌شان را وقف -به قول داریوش شایگان- «تبدیل سنّت به ایدئولوژی» کرده‌اند؛ تا به سنّت در برابر مقتضیات زندگی مدرن حیاتی تازه بخشند. در نظر آنان هر گونه کوشش در جهت اخذ روح مدرن نوعی جریان غربی‌سازی و در نتیجه تخریب فرهنگی است. امّا در ایران مدرن هرگز شاهد «گذار» واقعی روشنفکران ایرانی از وجدان سنّتی نبوده‌ایم.در حقیقت، ما تنها نقابی مدرن به چهره زده‌ایم و همه چیز گواهی می‌دهد که علی‌رغم ظاهر قضایا، وجدان سنّتی هنوز مفهوم مدرنیته را در خود جذب نکرده است. بنابراین جای تعجّب نیست که جامعه‌ی ایرانی معاصر، خود را در میان دو فرهنگ متضاد و یا به عقیده‌ی برخی از تحلیل‌گران وضعیت ایران، شاید میان سه فرهنگ متضاد گرفتار می‌بیند: غرب مدرن، اسلام شیعه و ناسیونالیسم ایرانی. بدین‌گونه ما با وجدانی رو در روییم که میان سنّت و مدرنیته دو پاره شده است، سنّتی که گرفتار ابهام شده است و دیگر قابلیت اجرا ندارد و مدرنیته‌ای که هنوز مدرن نیست؛ و حضور آن را صرفاً در اشکال مختلف مد، تقلید و گاه به صورت دنیایی «دیگر» حس می‌کنیم که در سطح فنون قابل فهم و جذب است نه در سطح تفکر و تعقّل. مبرم‌ترین وظیفه‌ی یک روشنفکر در شرایط کنونی بازگشتی انتقادی به خویش است، و برای این کار باید پیوسته در جهت انتشار «معرفت» تلاش کنیم، نه فقط برای آن که هم‌رنگ جهان باشیم؛ بلکه برای آن که بتوانیم از نو شیوه‌ی تفکر و نحوه‌ی بودن‌مان را در انطباق آن با عقلانیت مدرن ببینیم و پالوده سازیم؛ زیرا ما امروزه محکوم به آنیم که به سرنوشت خود در پرتو مدرنیته بیندیشیم و به مدرنیته نیز به عنوان سرنوشت محکوم خود بنگریم. با توجّه به این که معماری یکی از شاخص‌ترین و بارزترین نمودهای فرهنگی هر جامعه است و معماری و شهرسازی هر کشور را می‌توان آئینه‌ی تمام‌نمای اعتقادات، رفتارها، هنجارها، پیشرفت و در یک کلام هویت آن جامعه برشمرد. این پژوهش سعی دارد به بررسی مسأله‌ی هویت در ساختار معماری امروز ایران بپردازد. نخست به روش مطالعات کتابخانه‌ای به بررسی روند معماری ایران، حضور مدرنیته و پیامدهای آن در معماری و جایگاه معماری امروز ایران پرداخته؛ در ادامه به بررسی معماری کشورهائی مانند مصر، یونان، هند و … -که چون ایران از سابقه‌ی تمدّن دیرینه برخوردار بوده؛ با حضور مدرنیته دچار بحران شده لیکن امروز توانسته‌اند معماری خاصّ خود را بیابند- می‌پردازد تا بتوان به راهکاری مناسب برای معماری امروز ایران دست یافت؛ و در نهایت به طور اجمال به دسته‌بندی نظریات مطرح شده در خصوص اصول و مفاهیم معماری ایرانی-اسلامی اشاره می‌گردد. آنچه مسلّم است در راه رسیدن به این هدف؛ سؤالات و فرضیات بی‌شماری وجود دارد که اهمّ آن‌ها عبارت است از: الف: نقش «فلسفه و اندیشه ایرانی-اسلامی» در هنر معماری امروز ایران. ب: مقام «اندیشه‌ی ایرانی-اسلامی» در مقایسه با تفکرات نوین معماری.


زیرشاخه: تاریخ هنر و معماری و باستان‌شناسی

نوشته های مرتبط

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا