رضا وحیدزاده
اگر قرار بود که سیر طرح مباحث در این مقاله به صورت متنی آموزشی تنظیم شود، شایستهتر بود که این قسمت به بحث در مورد سیر تکوین متون اساسی در حوزهی حفاظت و مرمت از مانیفست SPAB تا منشورهای ملی و بینالمللی تدوینشده در سالهای اخیر اختصاص یابد. با این وجود روش درپیش گرفتهشده از قسمت اول که مبتنی بر تلاش برای گفتگوی آزاد است، بیشتر طلب میکند که مباحث قبلی را به صورت منطقی ادامه داده و سوالات پایهای را که در قسمت اول مطرح شد یک گام دیگر جلو ببریم و اکنون با فرض اینکه اصل وجود منشور را پذیرفته ایم به طرح سوالاتی در مورد رابطه میان منشورهای بینالمللی با منشورهای ملی بپردازیم.
[highlight bgcolor=”#fff” txtcolor=”#cc3333″]نخستین سوال این است که آیا ابتدا منشورهای ملی به نگارش درمیآیند یا منشورهای بینالمللی؟[/highlight]
برخلاف ظاهر سادهی این پرسش، نباید تصور کرد که این سوالی انحرافی شبیه به طرح سوال «اول مرغ بود و یا تخم مرغ؟» باشد. به زعم نگارنده اتفاقا این سوال بسیار خوبی است که پاسخ به آن واقعیتهایی را در مورد فضا (یا بهتر بگوییم جو عمومی) حفاظت و مرمت در جهان آشکار میسازد. شاید بهتر بود اگر متنهای پایه به تدریج در جوامع کوچک نوشته شده، در سطح ملی به بحث گذاشته میشد و سپس مجموعهی آنها به صحنهی محافل بینالمللی میآمد و در آنجا به شکل نهایی خود میرسید. با این وجود روند جاری تدوین منشورها دستکم تا شروع هزارهی سوم چنین نبوده است. جمعهای محدود از نخبگان بینالمللی منشورها را تدوین و به جهانیان ابلاغ کرده اند. بسیاری از کشورها چندین دهه بعد از تصویب این منشورها توسط سازمانهای وابسته به یونسکو (به ویژه ایکوموس) اقدام به بررسی آنها نموده و چگونگی اجرای مفادشان در اقدامات حفاظتی رایج در سرزمین خود را مورد مطالعه قرار داده اند. مثلا منشور ونیز با همهی اهمیت خود توسط عدهای کمتر از ۳۰ نفر کارشناسان برجستهی عمدتا اروپایی بر پایهی آرای چزاره برندی تدوین شد. در این جا بحث بر سر میزان تخصص بالای این افراد که اکثرا در میان ما حضور ندارند و یا نبوغ ویژهی برندی به عنوان برجستهترین نظریهپرداز جنبش جهانی مدرن حفاظت و مرمت نیست، بلکه بحث بر سر کارشناس-محور و نخبه-محور بودن جریان رایج حفاظت در سطح بینالمللی تا سالهای اخیر است. آنچه گفته شد تنها دغدغههای یک معلم مرمت در کُنج عزلت در یک کشور آسیایی نیست بلکه نقل قول ضمنی است از بسیاری از متنهای منتشرشده از سوی سازمانهای جهانی مختلف از جمله ایکروم.
تلاش نهادهای بینالمللی مسئول در حوزهی حفاظت در سالهای اخیر پرهیز از رویهی گذشته (قبلی) و مشارکتدادن بیشتر کارشناسان و عموم افراد علاقهمند به موضوع میراث فرهنگی از سرزمینهای گوناگون در روند تصمیمسازیها و نگارش متون تخصصی و غیرتخصصی مرتبط با حفاظت آثار تاریخی است. به عنوان مثال سند نارا در خصوص اصالت ۱۹۹۴، شکل اولیهای از طرح این دغدغهها است. پس از آن، تلاش برای رسیدن به یک ساختار مناسب برای بازنویسی «بیانیههای اهمیت محوطههای میراث جهانی» نمونهی شاخص دیگری است که سعی شد ابتدا در کشورهای مختلف به بحث گذاشته و تمرین شود؛ سپس از دل مجموعه تجارب گردآمده، ساختار جامعتری استخراج شود. با این همه، چنین تلاشهایی هنوز در ابتدای راه است و هنوز هم میتوان روند تصمیمسازی و تدوین قوانین در حوزهی بینالمللی حفاظت را دستکم از مَنظر کشورهای غیراروپایی از بالا به پایین ارزیابی کرد. با این حساب و با توجه به اینکه مشخص شد روند غالب تدوین منشورها بهصورتی بوده که ابتدا منشورهای بینالمللی متولد شده و سپس متنهای حقوقی در سطح ملی متناسب یا در واکنش به وجود آنها پدید آمدهاند میتوان به طرح سه پرسش اساسی دیگر دست زد.
[highlight bgcolor=”#fff” txtcolor=”#cc3333″]آیا تدوین منشور(های) ملی با وجود منشورهای بینالمللی برای حفاظت از آثار تاریخی که روز به روز به شکل تخصصیتری تدوین میشوند، ضرورت دارد یا خیر؟ و اگر ضروری نیست آیا اصلا کمکی به حفاظت بهتر میکند؟ و اگر کمکی میکند آیا این کمک قابل ملاحظه است یا قابل صرفنظرکردن است؟[/highlight]
در برابر هر یک از این پرسشها تلاش میشود تا مساله از دیدگاههای متفاوتی بررسی شود. در برابر پرسش نخست بهسادگی میتوان پاسخ منفی ارائه نمود. به ویژه به اتکای این واقعیت که یک منشور بینالمللی در حالت ایدهآل باید شکل جامعنگرانهای نسبت به منشور ملی داشته باشد:
چون که صد آید نود هم پیش ماست!؟
با چنین نگاهی میتوان فرض کرد که منشور ملی یک مصداق جزئی از منشور بینالمللی خواهد بود. یعنی مباحث و جهتگیریهایی را که در منشور بینالمللی به صورت گذرا و کلی ارائه میشود را با توجه به شرایط خاص یک سرزمین باز میکند و توضیح میدهد و به بیانی تفسیر میکند. بنابراین منشور ملی در اساس یک شرح و یک حاشیهنگاری است بر متن اصلی. بنابراین متن اصلی است که همچنان اولویت دارد و بدون شرح میتواند به صورت مستقل ادامهی حیات دهد، ولی شرح در واقع متکی به متن اصلی است و وجودش استقلالی ندارد. اگر چنین باشد، آنگاه میتوان گفت به همان میزان که ارزش آموزشی و جنبهی اصالت در این متون نسبت به منشورهای جهانی کمتر است، ضرورت آنها هم کاهش مییابد. این مثل آن است که در یک کشور برای امر رانندگی آییننامهای وجود داشته باشد و بعد هر یک از استانها یک نسخه از روی همان آییننامه تهیه کنند و بعد روی جلد آن اسم استان مربوطه را بنویسند و به دست دیگران بدهند. آیا چنین متنهایی اصالتی دارند (وجودشان لزوما ضرورت علمی و معرفتشناختی دارد) یا صرفا بازتابدهندهی تمایلات و تعصبات محلی هستند. شاهدی بر صحت این نوع موضعگیری، آن است که برخلاف منشورهای بینالمللی که همواره به زبانهای مختلف ترجمه شده و مورد توجه پژوهشگران هستند، متن منشورهای ملی کمتر به زبانهای دیگر ترجمه میشود و کمتر مورد توجه پژوهشگرانی خارج از کشورهای تدوینکننده قرار میگیرد. کمتر کتابی را میتوان یافت که برای تبیین قوانین میراث فرهنگی تالیف شده باشد و در آن متن منشور ونیز ۱۹۶۴ به طور کامل نیامده باشد ولی منشورهای ملی، حتی آن دسته کشورها که دارای حیثیت و آبرو و جایگاه ویژه در این زمینه هستند مثل ایتالیا هم، به زبان انگلیسی ترجمه نشده یا اگر شده در حد کاربرد محدود یک پژوهشگر بوده و حاصل کار بهصورت گسترده منتشر نشده است. طبیعی است که متن فارسی این منشورها در اختیار ما نیست و مجبوریم برای مطالعهی آنها به اصل متن مراجعه کنیم. در این میان البته قوانین حفاظت محلی – و نه لزوما منشورهای ملی- در کشورهایی که زبان رسمی یا زبان رایج آنها انگلیسی است مثل انگلستان، استرالیا، کانادا، ایالات متحده، هند، پاکستان و غیره مخاطب جهانی بیشتری دارد و بعضا به مرور به متون قابل استناد و مطالعه در سطح جهانی تبدیل شده اند. این میشود یک نگاه به موضوع!
این بحث ادامه دارد …..
(راست) هارولد پلندرلیت چهرهی کلیدی تاریخ مرمت اشیاء و از تدوینکنندگان منشور ونیز ۱۹۶۴ (منبع: http://ceroart.revues.org/3765) و (چپ) هرب استاول از منتقدین جدی ساختار منشور ونیز و حامیان مشارکت بیشتر گروههای ذینفع در تدوین اسناد میراث فرهنگی در دو دههی اخیر (منبع: http://fac.arch.hku.hk)
*سوای منابع تصاویر، سعی شده تا کمترین ارجاع به متون در بدنهی مطلب آورده شود تا بحث به صورت فشردهای در هر بخش ارائه شود. با این وجود، صورت منابع نقلقولها یا ارجاعات تاریخی نزد نگارنده محفوظ و عندالمطالبه قابل ارائه است.
جناب وحید زاده عزیز ضمن تشکر از آنچه یادداشت نموده اید مطالبی به نظر من رسید که مایلم در اینجا مطرح کنم. آنچه از متن برداشت نمودم به واقع نوعی مقایسه ضرورت و اهمیت منشورهای ملی(البته شاید دیگر نتوان در قیاس ملی به آن عنوان منشور داد)با منشور بین المللی است. اما سوال این است که اصولا چه نیازی به چنین مقایسه ای هست وقتی زمینه طرح هر یک چیز دیگریست. این قیاس به گمان من از این جهت نابجاست که شخصا نقش مکمل یا پر کننده کمبودها را برای منشورهای ملی قائلم. کمبود هایی که همه ما آن را حس میکنیم. منشورها و کنوانسیون های بین المللی از جهت ایجاد یک زبان مشترک امری اجتناب ناپذیر است اما همانطور که خود نیز قبلا اشاره فرمودید از آنجا که یک اثر تحت تاثیر اقلیم، جغرافیا، فرهنگ و مردمان یک سرزمین خلق میگردد، تلاش برای حفاظت و مرمت آنها به نحو مطلوب نیز نیازمند ملاحظات و نگارش های منطقه ای یا ملی است. گذشته از این شرایط و زیرساخت های اجرایی حفاظت و مرمت نیز در کشورهای مختلف به یک شکل نیست تا بتوان سندی جهان شمول ارائه کرد.
در قانون به معنای حقوقی نیز، یک تعریف به عنوان مصداق کلی وجود دارد اما جزئیات این مصداق را تبصره ها تعیین میکنند. اما ناگفته پیداست که در حین اجرای قانون، این تبصره های جزئی هستند که راهگشا خواهند بود. در نتیجه از قضا به گمان من در عین وابستگی به اصل، اما کاملا نیز مستقیم عمل می کنند.
تصور میکنم متن بالا به نوعی یک همپوشانی را برای منشورهای ملی یا بین المللی در نظر گرفته است. در نتیجه به کلی وجود چنین متنی در قیاس ملی بی اهمیت جلو می نماید. اما اگر فرض بگیریم که منشورهای ملی قرار است مواردی را در بر بگیرند که نه جای بحث آن در منشور بین المللی است و اصلا قابل رسیدگی در قیاس بین المللی است لذا شاید بتوان جایگاه بهتری را برای منشور ملی در نظر گرفت. به همین دلیل شاید اصلان نیازی به ترجمه این منشور برای استفاده دیگر کشور ها نباشد.
اگرچه به هیچ عنوان موافق اجرای چنان پروسه خلاقی مانند حفاظت و مرمت با معیار ها و قوانین خشک که بیشتر به کار صنعت و خط تولید اشیا، می آیند نیستم اما در عین حال نیز برای گریز از بی نظمی و کلی نگری، وجود سند، منشور، ضابطه، قانون یا هر نام دیگری که سبب ارتباط نگاه بین المللی با کارکرد ملی شود، ضروری به نظر میرسد. هرچند که محتوا، تهیه کنندگان و نحوه استفاده از آن، خود مساله دیگریست که بحثی جداگانه را طلب میکند.
در انتها امیدوارم که موضوع بحث دوست ارجمندم را به بیراهه نکشانده باشم.
آقای اسلامی بزرگوار، ضمن سپاس از لطفی که به این نوشته داشتید و ضمن تایید :/.’رمایش جنابعالی عرض می کنم که دقیقا آنچه مورد نظر شما است یکی از طرق دیگر نگاه به موضوع است که در قسمت آینده به آنها اشاره می شود و شاید شکل ایده آل برای طرح موضوع منشور ملی همین شکلی باشد که شما می فرمایید. با این وجود هدف از طرح بحث این است که در کنار این تصور ایده آل چند شکل دیگر نگاه به مساله هم وجود دارد که از قضا همواره در دنیای واقعی مورد توجه هستند، یعنی هم همپوشانی محض و هم تضاد خصمانه و عمدی. بنابراین مناسب است که هر سه شکل و امکان نگاه به موضوع را مطرح کنیم تا بعد در ورود به بحث موضع خودمان را روشن تر کرده باشیم. به همین دلیل تداوم همراهی شما عزیزان را در بخشهای بعدی نیاز داریم تا بتوانیم به خصوص بعد از طرح مناظر مختلف بحث به گفتگوی جمعی بنشینیم. این مشارکتها هرگز به بیراههه نمی رود و از آنها همواره استقبال می کنیم. پیروز باشید.
بنده نیز با نظر آقای اسلامی موافقم و همینطور مباحث را آنچنان که باید پیگیری کرده ام اما سوال آقای بزرگواری که در ابتدا بحث منشور را وسط کشید بیشتر جوابی خبری میخواست.ایشان فرمودند از منشوری که چند سال قبل حرفش بود و پیشونویسی برای آن مهیا شد چه خبر ؟ و نه اینکه مناظر متفاوت نگاه به موضوعی که از چند دیدگاه: بومی سازی قوانین براساس بومی بودن میراث و دیگر بین المللی اندیشیدن براساس میراث به مثابه داشته های مشترک بشری و در آخر شاید تلفیق این دو مانند آنچه در بسیاری کشورها از جمله در ایران اتفاق می افتد بحث کنیم این چند دیدگاه همانقدر که به تنهایی درست هستند به تنهایی نیز ایراداتی دارند و همان میزان که با هم کامل میشوند پیچیدگی دست و پا گیر ایجاد میکنند و شاید همین هم زیستی تناقض ها است که مبانی نظری مرمت را همیشه بحث برانگیز و برانگیزاننده نموده است. منتظر ادامه بحث خواهیم بود.
دوست گرامی آقای دکتر وحیدزاده
ضمن تشکر از شروع یک بحث و مدیریت در ادامه آن.
به نظر می رسد آغاز بحث و روند ادامه آن صحیح باشد. با کارشناس محور و نخبه محور بودن جریان رایج حفاظت در سطح بین المللی موافق نیستم. این فرایند عملاً در دهه های گذشته اتفاق می افتاد ولی مسیرها و روش های بهتری نیز قابل انتخاب بود.
اگر فرض بر این باشد که جوامع مختلف با توجه به فرهنگ و اقلیم خاص خود، در حوزه حفاظت از آثار تاریخی قوانینی را ارائه نمایند و این قوانین مناسب و متناسب با آثار موجود در کشورشان باشد، آیا نیازی به منشور بین المللی هست؟
نقش قوانین بین المللی زمانی نمود پیدا خواهد کرد که منشورها و قوانین ملی جامع و کارسازی وجود نداشته باشد. و اگر تاکنون این اتفاق افتاده است، یعنی بسیاری از نگاه ها به سمت منشورهای بین المللی بوده، بدلیل عدم وجود قوانین جامع ملی در جوامع مختلف است.
فکر میکنم کم کم به سمتی حرکت می شود که به اصول و قوانین حفاظت از آثار تاریخی و فرهنگی از نگاه مردم آن جامعه ارجحیت داده شود و کم کم ارزش قوانین ملی از قوانین بین المللی بیشتر می شود، و این مسیر، به نظر صحیح است.
تصور می کنم رفته رفته به جاهای خوبی می رسیم. آقای اسلامی و آقای حمزوی کمابیش دو قطب متفاوت و البته نه کاملا مخالف در پرداختن به موضوع را مطرح کرده اند. و من از هر دوی ایشان تشکر می کنم چراکه با نظرات خویش بخشی از مسائلی را که جا مانده بود را پوشش می دهند. در مورد فرمایش جناب علاقمند باید عرض کنم که حق با ایشان است و دوستان نظرات خود در مورد منشور ملی را ابراز نموده بودند. البته فقط یک نفر به موضوع اشاره نکرد . به هر صورت انتخاب موضوع منشور ملی برای بحث با همان پرسش خبری نیز بی ارتباط نیست، اگرچه ما در اینجا کار خبری به معنی دقیق کلمه نمی کنیم و شاید فیس بوک سوشیانت برای مباحث روز و خبری مناسب تر باشد لیکن شاید مناسب باشد که در اینجا گزارش بدهم که در همین لحظه گروه های مختلفی در حال آماده سازی پیش نویسهای جدیدی برای منشور ملی به سفارش سازمان و چند اداره دولتی و غیردولتی دیگر هستند و لذا کار تئوریک ما در این بخش به هیچ روی بحث در مورد یک مساله ای که ضرورت و اولویت برای طرح ندارد محسوب نمی شود . با همه اینها کمبودهای مربوط به انتخاب این مبحث صرفا به گردن خود نویسنده است و به قصد پاسخ دادن به هیچ پرسشی جز پرسشهای بی جواب و به تعبیر درست شما متناقض و پیچیده خود وی انجام نشده است. با اینحال هرگز تصور نمی کنم و نمی کنیم که آنچه تقدیم کرده ایم مهمترین موضوع قابل بحث است و به همین سبب است که از مشارکت شما عزیزان در طرح بحث استقبال کرده و به عبارت دیگر محتاج حضور و مشارکت شما هستیم. امیدواریم در روزهای آینده بتوانیم محورهای جدیدی را باز کنیم که مجری و متولی آن خود شما عزیزان باشید. منتظریم.
کمی از سوشیانت عقب افتادم اما به حال “هروقت ماهی رو از آب بگیری تازه هست”
جناب وحید زاده شما یک مثال از رانندگی زدید که به شما تبریک میگویم و این سوالها را از شما میپرسم :آیا قوانین راهنمایی و رانندگی در سراسر ایران یکسان اجرا میشود؟ آیا تا بحال بخاطر خاموش بودن چراغ ماشین در روز روشن و یک جاده صاف جریمه شده اید؟ جواب سوال ها مشخص هست “هرگز” و شاید اصلا ضرورت فکر کردن هم ندارد اما واقعیت آنست که در جاده زابل و زاهدان بخاطر وقوع طوقان شن اینکار بسی ضروری و قانونی است که فقط در این جاده اجرا میشود و اصلا به این هوا صاف باشد ارتیاط ندارد و مثل یک قاتون نانوشته اجرا میشود!!!!! آقای وحیدزاده لزومی ندارد هرچیزی که اجرا بشود بصورت مکتوب درآید. “من حقوق دان نیستم” اما ما قوانینی در سطح بین الملل داریم با عنوان “non paper” ! این قوانین لزوما نگارش نمیشود اما مورد پذیرش همگان قرار میگیرد. توجه به ارزش ها و فرهنگ حتی مناطق بسیار مهم میباشد. من نه مقتص منشور ملی و نه مقتص منشور بین المللی را قبول ندارم و همواره اعتقاد دارم که قوانین فراملی باید طوری نگاشته شود که در تمام ملل بتوانند برای تدوین منشور ملی از آن انشعاب شود.